دلم گرفته .
صد تا چیز با هم به وجودم هجوم میارن .
هیچ انگیزه ای برای هیچ چیز ندارم.
نمی دونم چطوری باید ادامه بدم .
راهی رو که نمی دونم کجا می ره رو چطوری ادامه بدم وقتی حتی نمی دونم کجا برم بهتره ؟!!
همه ی این ها علتش اینه که عشقم رو از دست دادم و دوباره عاشق نمی شم.
می خوام وانمود کنم که عاشقم . اما مثل اینه که بخوام توی هوا پا بزارم و وانمود کنم زیر پام پله هست.
صد تا چیز با هم به وجودم هجوم میارن .
هیچ انگیزه ای برای هیچ چیز ندارم.
نمی دونم چطوری باید ادامه بدم .
راهی رو که نمی دونم کجا می ره رو چطوری ادامه بدم وقتی حتی نمی دونم کجا برم بهتره ؟!!
همه ی این ها علتش اینه که عشقم رو از دست دادم و دوباره عاشق نمی شم.
می خوام وانمود کنم که عاشقم . اما مثل اینه که بخوام توی هوا پا بزارم و وانمود کنم زیر پام پله هست.